مرگ
  مرگ او را از‌ کجا باور کنم.....

  روزگار مرگ انسانیت است
    ،من، که از پژمردن یک شاخه گل
   ،از نگاه ساکت یک کودک بیمار
   ،از فغان یک قناری در قفس
   از غم یک مرد در زنجیر-حتی قاتلی بر دار-
   .اشک در چشمان و بغضم در گلوست
    وندر این ایام، زهرم در پیاله، اشک و خونم در سبوست
   
    !مرگ او را از کجا باور کنم؟